به نام خدا 

گاهی وقتا یا دلم نمیخواد یا وقتش نیست اما باز هم یک نیرویی معلوم نیست از کجا مرا به سمت لپ تاپم میکشاند و وادارم میکند ک بنویسم.

حس مبهمی دارم انگار تمام احساساتم از خلا ساخته شده اند گویا هم اکنون هیچ حسی ندارم هیج نظری ندارم که بخواد درموردشان یادداشت کنم، شاید شما هم گاهی وقتا این احساس بی احساسی را داشته باشید تنها چیزی که هم اکنون فکر مرا درگیر کرده ترس مشروطی دانشگاه و اخراج شدن دوباره م شده 

خب همانطور که در گذشته اشاره کردم هر کسی باید یک اولویت در زندگی خویش داشته باشد اینگونه است زندگی معنادار تر می شود راستش را بخواهید اولویت من پول است آری پول همان چیزیست ک از دوران کودکی حسرت نداشتنش آهم را تا به آسمان هفتم میبرد حتی تا جایی که پرهای فرشتگان خدا اجازه عبور ندارند و همگی به آتش گرفتار میشوند، این گونه شد که عقده ی زندگی ای ک هر وقت خواستی یک ماسماسک برای بازی یا هر چیز دیگری بگیری جیب هایت نیز جوابشان مثبت باشد، مثلا اگر خواستم بن کتاب نمایشگاه تهران را بگیرم جیب هم با من همسو باشد و نه نگوید برای همین است ک این را اولویت زندگی خویش انتخاب کردم.

یک نصیحت نیز از من به عنوان برادر کوچکترتان داشته باشید آن نیز این است که هرگز در زندگیتان برای هرچیزی به نامرد روی نندازید از نظر من همه در این زمانه نامردند تا زمانی که از خلافش مطمئن شوید.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها